سفر داراب...
سلام سلام سلام به همگیییییییییی ما برگشتیم.. اول از همه عید فطر همتون مبارک.ببخشین که نبودمو نتونستم بیام به تک تکتون تبریک بگم... این چهار پنج روز منو همسری همش تو سفر بودیم.البته سفر که چه عرض کنم!همشو تو راه بودیم.. پنج شنبه دوساعت زودتر از سرکار رفتم خونه و تند تند موهامو رنگ گذاشتمو دوش گرفتم. سبد وسایلو برای توی راه پر از خوراکی کردم و سریع ساکمونو بستم.بابایی هم تو این فاصله رفت روغن ماشینو عوض کرد و یه دستی به سر و روی ماشین کشید. از اونطرفم پدرجون و مادرجون داشتن خودشونو آماده میکردن که برن شمال.خلاصه اونا راهی شمال و ما هم راهی داراب منزل پدربرگ بابایی شدیم. ساعت 5 و نیم راه افتادیم و ساعت 10 و نیم ...
نویسنده :
مامانی
16:01